رسته‌ها

رباعیات عمر خیام به پارسی و به ترکی آذربایجانی

رباعیات عمر خیام به پارسی و به ترکی آذربایجانی
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 18 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 18 رای
کتاب رباعیات عمر خیام به پارسی و به ترکی آذربایجانی، مترجم آن خانم آزاده دارایی است. این کتاب در آمریکا چاپ شده است. پس از رباعیات خیام نیشابوری در صفحه‌ی بعدی ترجمه‌ی آن به تُرکی آذربایجانی آمده است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
67
آپلود شده توسط:
kalltun
kalltun
1392/05/30

کتاب‌های مرتبط

دیوان میرسعید محمد کروخی
دیوان میرسعید محمد کروخی
4.8 امتیاز
از 8 رای
سعدی و خسرو
سعدی و خسرو
4.3 امتیاز
از 4 رای
دیوان البسه
دیوان البسه
4.4 امتیاز
از 28 رای
سرود برگریزان
سرود برگریزان
4.6 امتیاز
از 11 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی رباعیات عمر خیام به پارسی و به ترکی آذربایجانی

تعداد دیدگاه‌ها:
8
امروز تو را دسترس فردا نیست
واندیشهٔ فردا بجز سودا نیست
ضایع مکن این دم ،ار دلت شیدا نیست
کاین باقی عمر را بها پیدا نیست.
بر چهرهٔ گل نسیم نوروز خوش است
در صحن چمن، روی دل افروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی ،خوش نیست
خوش باش و ز دی، مگو که امروز خوش است.
همهٔ عارفان زندگی در اکنون را که همان ،،بیداری ،،حضور ،،است ،به آدمیان توصیه میکنند،
و خیام هم با اشعار بسیار پر معنا و زیبا این پیام را رسانده اند،
سالروز این شاعر گرانقدر وتوانا بر همهٔ دوستدارانش مبارک باشد ،
و اشعار بسیار پر محتوایش گوارای وجودشان باد.
باسلام.
از دی که گذشت ،هیچ از او یاد ،مکن***فردا که نیامد ست ،فریاد مکن.
بر گذشته و نامده ،بنیاد مکن*** حالی خوش باش،عمر برباد مکن. خیام
حسرت آوردن بر ،گذشته ها خطاست***باز ناید رفته یاد آن ،هباست.
آتشتی در زن به هر ، دو ،تا به کی*** پر گره باشی از این هر ،دو،چو ،نی. مولانا
در لحظه ها ،همیشه در حضور حق باشید.انشاالله
در باره خیام :
http://tahoor.com/fa/Article/View/114824
خیام بیش از انکه با آثار کاملا جدی و عمیق اش در ریاضی و ستاره شناسی و نجوم شناخته شود با برخی دوبیتی هایش و بسیاری دوبیتی های ادعایی متعلق به وی شناخته شده و معروف شده است و همین موضوع تراز یک جامعه را نشان می دهد. البته فیتزجرالد انگیسی در این کج فهمی عمومی نسبت به خیام نقش بی بدیلی ایفا کرده است.
قومی متفکرند اندر ره دین
قومی به گمان فتاده در راه یقین
می ترسم از آنکه بانگ آید روزی
کای بی خبران راه نه آنست و نه این
در کـارگـه کـوزه گـری بــودم دوش
دیـدم دو هزار کـوزه گـویا و خـموش
هــر یک به زبان حــال با مـن گفتند
کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش
سسلندی گچن عومور قایتماز بیرده
بیل قدرینی .............

هر صبح که روی لاله شبنم گیرد
بالای بنفشه در چمن خم گیرد
انصاف مرا ز غنچه خوش می‌آید
کو دامن خویشتن فراهم گیرد
رباعیات عمر خیام به پارسی و به ترکی آذربایجانی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک